Tuesday, February 01, 2005


یکی از کارایی که واقعا برام سخته که انجام بدم اینه که دیر به یه کلاس برسم و مجبور بشم بعد از معلم برم سر کلاس..حالا به هر دلیلی چه موجه چه غیر موجه...
از شانس من هم این یکی دو هفته فکر کنم سرویسم براش کار پیش اومده بود و کلی نا منظم اومده و امروزم زد به سیم آخر و به کل نیومد.خلاصه منم حدودا یه نیم ساعت اینجورا دیر رسیدم.حالا از اینش بگذریم که کلی دم در خشک شدم وبعدشم تمام تقصیرا افتاد گردن من و مامانم گفت حتما خودم دیر رفتم و کلی مشکل دیگه....از ایناش که بگذریم سخت ترین قسمتش اونجایی بود که باید بعد از این همه تاخیر میرفتم تو کلاس.زبان داشتیم...یعنی اون موقعی که معلم زبانمون با تمسخر گفت
Good morning gooooooooooooli!!!
....فقط راننده سرویسمون شانس آورد اون اطراف نبود...هاهاهاها