Sunday, March 13, 2005


.واقعا نمیدونم به کجا داریم میریم
...آدم یه چیزایی میبینه و میشنوه که حتی فکرشم نمیتونه بکنه.واقعا نمیدونم تو چه جامعه ای زندگی میکنم!؟...پر از فساد...؟
!ارزشا به کل از بین رفتن
به اطراف نگاه میکنم...چقدر جوونا هستن همسن من که کارای مبتذل شده براشون تفریح..!!!!چقدر دخترا هستن همسن من که سیگار میکشن
همیشه فکر میکردم اینا مال پایین شهر ایناس ولی حتی زیر گوش خودم یه اتفاقایی میفته که فکرشم نمیتونم بکنم.یعنی انقدر کمبود محبت هست.یا فقر..نه شایدم خوشیه زیاده
پس فردا منم باید تو این جامعه کار کنم...اما با کیا؟ !؟
!اعصابم خورده...وحشتناک