Sunday, April 03, 2005


امروز که رفتم مدرسه یه چیز عجیب دیدم.اونم اینکه توی دفتر همه داشتن بدجوری گریه میکردن.بعدا فهمیدم که یکی از معلمامون فوت کردن..یکی از معلمای زبانمون بود.البته معلم من خیلی نبود...یکی دو جلسه...ما کلاسمون دو گروه بود که معلم گروه من یکی دیگه س اما خب حتی فکرشم نمیکردم. هنوز برام یه جورایی این مسئله گنگه.
آخرش همه مون یه روز میمیریم.اما امیدوارم هیچکس عزیزاشو از دست نده.هر چند که غیر ممکنه.اما من میدونم که دیگه طاقت نخواهم داشت که یکی از کسایی که دوستش دارم رو از دست بدم...خدا اون خانوم رو هم بیامرزه و به عزیزاش صبر بده.

: